سلام به همه
با تاخير عيدتون مبارك
سلام به گل دخترم ببخشيد ماماني دير اومدم چند روزي بود خانوادگي سرما خورده بوديم وحشتناك بود
خيلي بيماري بدي بود اول دخملي و باباش مريض شدن و من تا چند روز پرستار اونا بودن مجبور شديم آني
رو ببريم درمانگاه چون تب شديد داشت دكتر دو تا 6cc براش نوشت كه ماماني بميره با كلي جيغ و گريه
بهت تزريقشون كردن يه كم كه دخملي و بابا خوب شدن مامان مريض افتاد تو رختخواب ديگه با كلي سوپ
خوردن و دم كردنيهاي گرم خدا رو شكر بهتر شديم اما آنيتا جون بعضي وقتا شب خيلي سرفه ميكنه كه با
كتوتيفن بهتر ميشه اما از اين روزاي دخترم خدا رو صد هزار مرتبه خيلي آروم و حرف گوش كن شده وقتي
يكسالش بود براش يه كتاب شناخت حيوانات گرفتم كه الان خيلي بهش علاقه نشون ميده يه بار اسم
حيوونا و شعراشونو براش خوندم اونم ياد گرفته حالا هر دقيقه ميشنه كتابو باز ميكنه ازش ميپرسيم اين چيه
ميگه خرگوش- فيل-طوطي من و بابا كلي براش غش و ضعف ميريم فداي اون چشماي قشنگت بشم
چقد تو باهوشي قربونت بشم بهت ميگيم مامان جان هر وقت كسي چيزي بهت داد چي ميگي بر
ميگردي ميگي ميسي يعني مرسي دخترم تو اينارو از كجا ياد ميگيري الهي من فدات بشمبچه ها
خيلي زود بزرگ ميشن و ما قدر شونو نميدونيم.
اينم كتاب دخملي.